پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بازدید : 232
نویسنده : محمدرضا آذری

معروف است که به مرحوم آخوند خراسانی گفتند که به این آقا که پول دادید به شما ارادتی ندارد، فرمود: این پول که در جیب من است شرط انفاق آن، ارادت به من نیست، بلکه پول بیت المال است و این هم بندة خداست، حالا به ما فحش بدهد یا برای ما صلوات بفرستد!

رسول خدا(ص) فرمود: «الصبر ثلاثةٌ: صبرٌ عند المصیبة و صبرٌ علی الطاعة و صبرٌ عن المعصیة»1

در این روایت رسول خدا(ص) صبر را به سه دسته تقسیم کرده و فرمودند:

دستة اوّل، صبر بر مکروهات و مصایب است؛ چنان که خدا در قرآن فرموده: «و لنبلونّکم بشیءٍ من الخوف و الجوع و نقصٍ من الاموال و الانفس و الثّمرات و بشّر الصّابرین؛ هر کسی در دنیا به نوعی مورد آزمایش و امتحان الهی قرار می گیرد و کسی را نمی توان یافت که گرفتار نشود، بنابراین صبر در مشکلات، مرحلة اوّل صبر است».2

دستة دوم، صبر بر طاعت است؛ یعنی انسان در مقابل امتثال اوامر الهی صبور و بردبار باشد. حضرت امیر(ع) در این بخش خیلی صبر و تحمّل کرد، به این معنا که رفته پشت سر مخالفانش نماز خواند و گاهی هم در دستگاه آنها می نشست و شب و روز با اینها روبه رو می شد. امام حسن(ع) صلح کرد و این برایش چقدر سخت بود، شاید مرگ آسان تر و بهتر از این صبر بود، ولی ایشان موظّف به صبر بودند.

معروف است که به مرحوم آخوند خراسانی گفتند که به این آقا که پول دادید به شما ارادتی ندارد، فرمود: این پول که در جیب من است شرط انفاق آن، ارادت به من نیست، بلکه پول بیت المال است و این هم بندة خداست، حالا به ما فحش بدهد یا برای ما صلوات بفرستد!

صبر بر طاعت، گاهی به مراحلی می رسد که از صبر بر گرفتاری های دنیوی سخت تر است، امر به معروف و نهی از منکر گاهی به جایی می رسد که حرج به وجود می آورد و اجرایش شجاعت و جرئت می خواهد، صبر می خواهد.

منظور این است که گاهی انسان در مقام انجام وظیفه با مشکلاتی رو به رو می شود که صبر و تحمّل می خواهد. حالا یک واجبی مثل نماز خواندن که بالاخره خیلی مشکل نیست، ولی قیام عاشورا برای امام حسین(ع) یک امتحان الهی بوده که صبر عظیمی را می طلبید.

مرحلة سوم و بالاترین مرحله از صبر، صبر بر معصیت است که انسان در برابر حرام ایستادگی کند و بگوید چون حرام است من انجام نمی دهم. این حرام ممکن است مال باشد یا شهوات نفسانی، مقام و ریاست.

هر کسی از یک گوشة دنیا خوشش می آید و تا انسان خودش را امتحان نکند، خیال می کند که تهذیب شده است، ولی وقتی که مرحلة عمل می رسد، می بیند که نمی تواند تحمّل کند. بیشتر انسان ها در برابر فقر و گرفتاری طغیان نمی کنند، ولی وقتی خدا مقام، پول و صحّت بدن بدهد، آن وقت خیلی مهم و سخت است که خودش را سالم بدارد. یکی از دوستان می گفت: من خودم دیدم که وقتی طلبه ای، دست مرحوم آقای بروجردی را بوسید، آن مرجع هم دست آن طلبه را بوسید. یا نقل است که طلبه ای آمد خدمت مرحوم آیت الله سیّد محمّد تقی خوانساری و گفت: آقا شما «ولا الضّالّین» را قرائت کنید! آن طلبه می خواست بداند که آیا آقا درست تلفظ می کند یا خیر!! آقا قرائت فرمودند، آن طلبه گفت: نشد. آقا دوباره تکرار کردند و تا سه مرتبه این عمل صورت گرفت! سرانجام آن طلبه گفت: حالا درست و صحیح شد!! آن مرجع عظیم الشأن فرمود: «خدا توفیقت بدهد»؛ مثلاً دعا کرد که موفّق باشید. امّا حالا اینکه بگوید تو بچّه طلبه هستی، چرا به من اعتراض می کنی، نه این طور نیست. منظورم این است که انسان در مقام انجام وظیفه، کارهایش نباید دل بخواهی باشد. واقعاً در بعضی از موقعیت ها صبر و تحمّل خیلی سخت است که باید لطف خدا دستمان را بگیرد و حفظ کند. «الهی لاتکلنی إلی نفسی طرفه عین ابداً».

قرآن فرموده است: «انّ النّفس لأمّارةٌ بالسّوء إلّا ما رحم ربّی»؛3 پناهنده شدن به خدا، یک تعارف نیست، بلکه انسان همیشه باید خودش را در پناه خدا قرار دهد.

پی نوشت ها:

برگرفته از: افق حوزه ، شمارة 218.

1. کافی، ج 2، ص 92.

2. سورة بقره (2)، آیة 155

3. سورة یوسف (12)، آیة 53.

منبع:حوزه




بازدید : 692
نویسنده : محمدرضا آذری
نام هاي ديگر : سعادت پرور تهرانی - پهلوانی تهرانی
قرن : معاصر
آثار : جمال آفتاب و آفتاب هر نظر - راز دل - پاسداران حریم عشق (كلمات عرفا) - نور هدایت - سرّ الإسراء - جلوه نور - فروغ شهادت - الشموس المضیئة فی الغیبة والظهور والرجعة - ثمرات حیات - پندنامه سعادت‏ - رسائل عرفانی‏

آغاز علم آموزی

عالم ربّانى و عارف زاهد، حضرت آیت الله حاج شیخ على سعادت پرور (پهلوانى تهرانى) (قدّس سرّه)، در سال 1305ش مصادف با سالروز میلاد مولى الموحدین، امیر المؤمنین(علیه السلام) (1346ق)، در خانواده ‏اى متدیّن متولد شدند. با توجه به نامناسب بودن فضاى تربیتى و اخلاقى مدارس جدید التأسیس آن زمان تهران، ایشان به مسجد امین الدوله رفته، خدمت مرحوم آقا میرزا ابوالقاسم مكتب دار، به فراگیرى كتب رایج آن دوران، همچون: فرائد الأدب، گلستان سعدى و... پرداختند. همچنین در همین مسجد، قرائت و تجوید قرآن و مقدارى از علم هندسه را فراگرفتند. افزون بر موارد یادشده، ادبیات عرب و كتابهاى: معالم، قوانین و لمعه را در محضر مرحوم آیت الله حاج شیخ على اكبر برهان(قدّس سرّه) آموختند.

ایشان در نوجوانى با عالم اخلاقى، مرحوم حاج شیخ محمدحسین زاهد(قدّس سرّه) ارتباط برقرار كرده، به حلقه دروس اخلاقى این عالم وارسته پیوستند و از همراهى ایشان بهره هاى اخلاقى و معنوى بسیارى بردند.

شوق زیارت

شور و اشتیاق زیارت عتبات عالیات، قلب مشتاق ایشان را بى تاب كرده بود؛ تا جایى كه همواره با تضرع و توسل، از خداوند درخواستِ توفیقِ زیارت مى نمودند.

خداوند (تبارك و تعالى) به این درخواست درونى و اشتیاق قلبى پاسخ گفت و به این ترتیب، ایشان و حدود بیست نفر از طلاب و دوستان به همراه آیت الله برهان (قدّس سرّه) كه توفیق زیارت آل الله(علیهم السلام) را پیدا كرده بودند، راهى دیار محبوب گشتند.

بازگشت به حوزه علمیه قم

مرحوم آیت الله سعادت پرور(قدّس سرّه) مدتى پس از بازگشت از این سفر معنوى، براى ادامه تحصیل و تهذیب به قم مهاجرت نمودند و در دروس اساتید بزرگى همچون: حضرت امام خمینى(قدّس سرّه)، آیت الله العظمى بروجردى(قدّس سرّه)، آیت الله العظمى نجفى مرعشى(قدّس سرّه)، آیت الله شهید صدوقى(قدّس سرّه) و آیت الله سلطانى(قدّس سرّه) شركت كرده، مراتب علمى خود را به كمال رساندند.

در محضر علامه طباطبایی ( ره )

نقطه عطف و سرنوشت ساز معنوى و روحانى ایشان، در آشنایى و ارتباط با عارف كامل و جامع منقول، معقول و مشهود، حضرت علامه طباطبایى(قدّس سرّه) بود. پس از آشنایى و ارتباط با مرحوم علامه(قدّس سرّه)، آمال و آرزوهاى دیرینه معنوى وتوحیدى خود را در این شخصیت كم نظیر دیدند. شوق و اشتیاق و جدّیت ایشان باعث شد، علامه طباطبایى(قدّس سرّه)، بالاخره ایشان را به شاگردى معنوى و روحانى بپذیرند. بدین ترتیب، نفس زكیّه، جان شیفته و قلب طاهر آیت الله پهلوانى تهرانى(قدّس سرّه) تقدیم به این عالم ربّانى، پیر معنوى و مرشد روحانى شد تا جایى كه نفَس كیمیاگر حضرت علامه(قدّس سرّه)، پله به پله این شاگرد مستعد را به منازل توحیدى رهنمون گشته، باعث شد قله‏هایى از معارف حقّه اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) را فتح كند. در واقع، باید گفت، شاكله و شخصیت معنوى و سلوك توحیدى استاد سعادت پرور(قدّس سرّه) به طور عمیقى تحت تأثیر سلوك توحیدى و نظام تربیتى و معرفتى حضرت علامه(قدّس سرّه) و بر مبناى قرآن و سنت شكل گرفته است. آیت الله پهلوانى تهرانى(قدّس سرّه) بعد از سالیان طولانى تهذیب نفس و اشتغال به ریاضتهاى علمى و عملى، و استفاده از محضر حضرت علامه(قدّس سرّه)، خود از مشعل داران مكتب تربیتى و تهذیبى این سلسله جلیله شد؛ سلسله‏اى كه در نهایت به مرحوم، عارف كامل و جامع علم و عمل و شهود، مرحوم آخوند ملا حسینقلى همدانى(قدّس سرّه) منتهى گشته، بزرگانى چون حضرات آیات: آقا میرزا جواد ملكى، آقا شیخ محمد بهارى، آقا سید احمد كربلایى، آقا سید على قاضى(رضوان الله تعالى علیهم)، كه با تفقّه و تعمّق جامع در معارف اهل بیت(علیهم السلام) توانستند یك جریان توحیدى و هدایتى بسیار عمیق را در حوزه‏هاى علمیه نجف و قم به یادگار بگذارند؛ به طورى كه هر یك، از درخشانترین و نام آورترین افراد این سلسله جلیله توحیدى و تهذیبى مى باشند.

دستگیری و تربیت شاگردان سلوكی

حضرت آیت الله سعادت پرور(قدّس سرّه)، از جمله عالمان وارسته و بزرگى بود كه با اشتیاق، همّت و استقامت والا، گام در طریق روحانى و سفر معنوى نهاده و در منزل توحید، تمكّن پیدا كرده بود.

استاد پهلوانى تهرانى(قدّس سرّه) توجه خاصى به تهذیب نفس و مسائل سیر و سلوكى طلاب داشت و عمر شریف خود را وقف این مسئولیت الهى كرده بود. ایشان در این راه كه راه انبیا و اولیا است، از هیچ تلاش و كوششى فروگذار نمى كرد.

همّت والاى این عالم وارسته تا جایى بود كه حتى در روزهاى كهولت و بیمارى نیز به هیچ وجه، ارتباط سلوكى، درس و جلسات معنوى و روحانى خود را تعطیل نكرد و تا آخرین روزهاى عمر شریفش با شور و اشتیاق و تعهد الهى، و با مهر و محبت وصف ناشدنى، به تربیت شاگردان خود ادامه داد.

نظام تربیتی

شایان ذكر است كه نظام تربیتى ایشان بنا به پیروى از اساتید بزرگوارشان، تنها در مسائل اخلاقى رایج نبود، بلكه همان گونه كه اشاره شد، روش تربیتى ایشان به واسطه مرحوم علامه طباطبایى(قدّس سرّه)، در نهایت، به مكتب تربیتى وتوحیدى مرحوم آخوند ملا حسینقلى همدانى(قدّس سرّه) كه توحید شهودى و عینى را مدّ نظر داشتند، مى رسد.

البته این مطالب مهم احتیاج به بسط و بیان كافى در محل دیگرى دارد. آشنایان این گونه مطالب و اسلام شناسان واقعى، باید حدود و ثغور، مبانى و اساس علمى و عملى این مسلك حق و این روش نورانى را در حدّ ممكن براى شیفتگان و علاقه مندان به سیر و سلوك معنوى، به ویژه جوانان مستعد تبیین كنند تا دكان داران و شیطان صفتان اجازه جَوَلان پیدا نكنند.

در جلسات خصوصى حضرت استاد سعادت پرور(قدّس سرّه)، به طور غالب، شرح و تفسیر احادیث و ادعیه اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) بر مبناى كتابهایى، مثل: بحار الأنوار و اقبال الأعمال، همچنین شرح غزلیات دیوان لسان الغیب، حضرت خواجه حافظ شیرازى(قدّس سرّه) و كلمات اهل معرفت خوانده مى شد، و به مناسبت توسط ایشان مورد شرح و تفسیر قرار مى گرفت. در این جلسات نورانى چنان فضایى از عطر معنویت و طهارت ایجاد مى شد كه شركت كنندگان را، از مُلك به ملكوت و از فرش به عرش برده، غبار غفلت را از قلب آنها مى زدود.

آیت الله پهلوانى تهرانى(قدّس سرّه)، افزون بر تربیت و تهذیب نفوس مستعد، آثار گرانبها و نفیسى را در حوزه معارف عرشى و توحیدى از خود به یادگار گذاشتند كه البته بعضى از آنها به چاپ رسیده است. امیدواریم آثار دیگر ایشان نیز در آینده نزدیك، در دست دوستداران و علاقه مندان به سیر و سلوك و معارف توحیدى قرار گرفته، جان‏شیفتگان و مشتاقان لقاى حضرت دوست از شراب طهور آنها سیراب گردد.

گفتنى است، از جمله ارزشمندترین خدمات استاد سعادت پرور(قدّس سرّه) این بود كه با تألیفات ارزشمند خود بخش قابل توجهى از «افادات علمى و سرمایه هاى معنوى و روحانى» و «آموزه هاى عرفانى، تربیتى و سلوكى» استاد خود، علامه طباطبایى(قدّس سرّه) را حفظ كرده و زنده نگه داشتند؛ اهمیت و ارزش كار ایشان آنگاه بیشتر روشن مى شود كه بدانیم، افادات و آموزه هاى حضرت علامه(قدّس سرّه) از جمله میراث معنوى شفاهى شیعه به شمار مى آید.

در پایان، لازم به یادآورى است، اگرچه حضرت آیت الله پهلوانى تهرانى(قدّس سرّه) به معناى مصطلح امروز، فردى سیاسى نبود و به كارهاى سیاسى و اجرایى اشتغال نداشت، امّا اوّلاً، استحكام و بقاى نظام مقدس جمهورى اسلامى را در استحكام و تثبیت پایه هاى علمى و عملى حوزه هاى علمیه مى دانست و در این راه، از هیچ كوششى فروگذار نمى كرد.

ثانیاً، ایشان مراتب ارادت و اخلاص و علاقه به استاد و مُراد خود، یعنى حضرت امام خمینى(قدّس سرّه) را همواره یادآورمى شدند و همچنین بعد از رحلت حضرت امام(قدّس سرّه)، ارادت و ارتباط ایشان با مقام معظم رهبرى، حضرت آیت الله خامنه‏اى(مدّ ظلّه العالى) برقرار بود و همواره به پشتیبانى و پیروى از ایشان توصیه و سفارش مى نمودند و مخالفت، بى تفاوتى و تضعیف نظام و رهبرى را به هیچ وجه تحمل نكرده، در مقابل آن سكوت نمى نمودند.

پرواز به ملكوت

مرحوم آیت الله سعادت پرور(قدّس سرّه) پس از سالیان دراز توجه تام به ذات اقدس الهى، ریاضت علمى و عملى، سحرخیزى و گریه هاى عارفانه، طهارت نفس و زهد، سوز و گداز عاشقانه و همت گماشتن به تألیف و تربیت نفوس، در موعد قرار با محبوب و معشوق ازلى، یعنى سحرگاه پنجشنبه 12 شوال 1425 مطابق با 5 آذر 1383، نداى حق تعالى را لبیك گفت و آنگاه مرغ ملكوتى جانش، مسندنشین صدره طوبى گشته، با اولیاى الهى همنشین شد؛ «سَلامٌ عَلیه یَوم وُلدَ وَیَومَ یَموت وَیَوم یُبعث حیّا».

پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقاى حاج شیخ حسن آقاى پهلوانى تهرانى (دامت بركاته) با تأسف و تأثر، خبر رحلت برادر بزرگوارتان عالم عامل و عارف پارسا و پرهیزكار مرحوم حجت الاسلام والمسلمین آقاى حاج شیخ على آقا پهلوانى تهرانى را دریافت كردم. آن بزرگوار، عمر طیّب و طاهر و همراه با تلاش مباركى را، در تعلیم و ترویج معارف الهى و توحیدى گذراندند، و نمونه اى از صفا و اخلاص بودند. امید است، لطف و فضلِ الهى، و مغفرت و رحمتى كه به بندگان صالح خود وعده فرموده است، شامل حال این بنده پاك و بى آلایش باشد. اینجانب به جنابعالى و خانواده محترم و مكرم ایشان صمیمانه تسلیت عرض مى كنم.

والسلام علیكم ورحمة الله‏ سید على خامنه‏ اى‏1383/09/07

معرفى آثار مكتوب حضرت آیت الله حاج شیخ على سعادت پرور(قدّس سرّه)

حضرت آیت الله حاج شیخ على سعادت پرور(قدّس سرّه) داراى آثار گوناگونى مى باشند، كه به معرفى آنها پرداخته مى شود:

1. جمال آفتاب و آفتاب هر نظر

این اثر گرانسنگ كه دربردارنده شرح غزلیات حضرت خواجه حافظ(قدّس سرّه) مى باشد، با نگاه به «آیات، روایات و ادعیه» و «تجربیّات و حالات سلوكى مؤلف» و «اقتباس از جلسات مرحوم علامه(قدّس سرّه)» تألیف شده است.

2. راز دل

این كتاب ارزشمند، تقریر بیانات و تفسیر علامه طباطبایى (قدّس سرّه) بر كتاب «گلشن رازِ» عارف محقق، شیخ محمود شبسترى (قدّس سرّه) مى باشد كه در جلسات خصوصى عرفانى و اخلاقى حضرت علامه (قدّس سرّه) ایراد شده است.

3. پاسداران حریم عشق (كلمات عرفا)

این اثر كه طرح نخستین تألیف و جمع آورى آن در محضر مرحوم علامه(قدّس سرّه) و با راهنماییهاى ایشان انجام شده است، مجموعه اى ارزشمند در 10 جلد، شامل سخنان تربیتى و توحیدى اهل معرفت و عارفان سترگ جهان اسلام (از صدر اسلام تا زمان معاصر) مى باشد.

4. نور هدایت

این اثر زیبا و بدیع، شرح بخشهایى مهم از ادعیه، مناجات و زیاراتى مى باشد كه سید اهل مراقبه، حضرت سید بن طاووس (قدّس سرّه)، با عنوان كتاب «إقبال الأعمال» نگاشته است. این اثر گرانسنگ استاد نیز مانند دیگر آثار معظمٌ له، حاوى مسائل دقیق و عمیق توحیدى و تربیتى، و سیر و سلوك عملى مى باشد.

5. سرّ الإسراء

این كتاب نفیس و كم نظیر، شرح حدیث معراج پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) مى باشد. مؤلف دانشمند آن، در این شرح نفیس، حجم بالایى از معارف توحیدى و مسائل سلوكى، تربیتى و اخلاقى را با بیاناتى عالمانه و مستند به كتاب و روایات اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) گنجانده است. اصل این كتاب، به زبان عربى است كه خوشبختانه توسط حضرت حجت الاسلام والمسلمین، آقاى سید محمدجواد وزیرى(زید عزّه) به فارسى ترجمه شده است.

6. جلوه نور

این اثر در شناخت منزلت و مقام نورانى حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها) مى باشد. در این كتاب، گوشه‏اى از مقامات معنوى و روحانى آن حضرت ترسیم شده است.

7. فروغ شهادت

این اثر، پژوهشى بدیع و تحقیقى لطیف در باره آثار هدایتى و توحیدى نهضت جاودان حضرت سید الشهداء، امام حسین(علیه السلام) مى باشد.

8. الشموس المضیئة فى الغیبة والظهور والرجعة

این كتاب كه به زبان عربى نگاشته شده است، در باره حضرت بقیة الله الأعظم امام عصر(عجل الله تعالى فرجه الشریف) مى باشد. در این اثر، مسائل گوناگون مربوط به آن حضرت، وقایع و حوادث دوره هاى مختلف غیبت و ظهور، مسئله رجعت و... مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.

9. ثمرات حیات

مباحث عرشى، نفیس و متنوع این كتاب، گوشه اى دیگر از شخصیت علمى و عرفانى، و عمق و جامعیت مرحوم علامه طباطبایى(قدّس سرّه) در علوم مختلف اسلامى را نمایان مى كند كه شاید در دیگر آثار ایشان مشهود نباشد. مؤلف محترم آن، به نیكویى، اسم كتاب را «ثمرات حیات» نامیده است.

این كتاب ارزشمند و بى نظیر، حاصل پرسش و پاسخهایى است كه مرحوم علامه طباطبایى(قدّس سرّه) در جلسات خصوصى با بعضى اصحاب معرفتى و یا سلوكى خود داشته اند. محور این جلسات و بیشتر پرسشها و درخواستها، از سوى استاد سعادت پرور(قدّس سرّه) بوده است. به هرحال، این جلسات مبارك و پربار، سالیان دراز ادامه داشته، و پرسشها و پاسخهاى عرفانى، اخلاقى و توحیدى نفیس و ارزشمند این جلسات، به دقت توسط آیت الله پهلوانى تهرانى(قدّس سرّه) جمع آورى، تنظیم و تبویب شده است. این مجموعه معارف اسلامى، به حق، در نوع خود كم نظیر و بسیار ارزشمند مى باشد. امید كه هر چه زودتر با چاپى نفیس در اختیار علاقه مندان و مشتاقان عرفان ناب محمّدى(صلى الله علیه وآله) قرار بگیرد.

10. پندنامه سعادت‏

رساله اى است كه اینك به دوستداران تهذیب نفس و اهل مراقبه تقدیم مى گردد. همان طور كه از سیاق پندنامه سعادت برمى آید، جملگى آنان، برگرفته از كتاب آسمانى قرآن و كلمات هادیان دین، یعنى اهل بیت عصمت(علیهم السلام) مى باشد. این وصایا، افزون بر استناد به كتاب و عترت، حاصل تجربه هاى سلوكى و تهذیبى این پهلوان توحید و زهد به شمار مى رود.

11. رسائل عرفانى‏

این مجموعه نفیس، در بردارنده یازده رساله عرفانى است كه عموماً به قلم حضرت آیت الله سعادت پرور (پهلوانى تهرانى) نگارش یافته و برخى نیز به وسیله آن بزرگوار تحقیق و تصحیح شده و به پانوشتهاى محققانه ایشان و حضرت علامه طباطبایى(قدّس سرّه) آراسته گردیده است. این رساله‏ها عبارت اند از:

رساله سیر و سلوك منسوب به بحر العلوم، رساله نور و وحدت، فرموده هاى حضرت آیت الله بهجت، رساله وصایا، نامه ها، شرح حال آیت الله قاضى، دستور العمل آیت الله میرزا جوادآقا ملكى تبریزى به آیت الله محمدحسین اصفهانى كمپانى، گزیده دیوان ابن فارض، منطق الطیر به ضمیمه داستان شیخ صنعان و تحفه عارفه.

منبع:حوزه




بازدید : 492
نویسنده : محمدرضا آذری

زندگینامه آیت الله سید محمد صادق لواسانی

خاندان علم و سیادت
پدر آیت الله سید محمد صادق لواسانی آیت الله سید محمد صادق برخاسته از خاندان علم و سیادت بود، پدرش با آیة الله حاج سید ابوالقاسم حسینی در سال ۱۲۷۶هجری قمری در خانواده علم و سیاست دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و سطح رادر مکتب دانشمندان آن دوره فرا گرفت.آنگاه به نجف اشرف مهاجرت کرد و از محضر آیات عظام آخوند ملّا محمد کاظم خراسانی (متوفی ۱۳۲۹ ه.ق)و آقا سید محمد کاظم طباطبایی یزدی (متوفی ۱۳۳۷ ه.ق) استفاده کرد و به دریافت درجه اجتهاد موفق شد. سید در عتبات از محضر بزرگانی گون فقیه وارسته آیة الله حاج شیخ محمد بهاری همدانی (متوفی ۱۳۲۵ ه.ق) و آیةالّله حاج سید احمد تهرانی کربلایی (متوفی ۱۳۳۲ ه.ق) که از شاگردان مرحوم آیةالّله آخوند حسینقلی همدانی (متوفی ۱۳۱۱ه.ق) به شمار می رفتند بهره برد؛مدارج عالی اخلاقی رکسب کرد. آنگاه به ایران بازگشت. هنگام ورود به همدان و استقبال شایسته ای از طرف مردم آن سامان صورت گرفت و بنا بر درخواست آنها در همدان رحل اقامت افکند. وی سرانجام بعد از یک عمر خدمت در ۲۸ ماه رمضان سال ۱۳۶۳؛ در سن ۸۷ سالگی دعوت حق رالبیک گفت و به دیار باقی شتافت و پیکر پکش رادر تهران با شکوه ویژه ای تشییع و بعد به نجف اشرف منتقل کردند و در جوار صحن حضرت علی(ع) به خک سپردند. آیةالّله سید ابوالقاسم لواسانی(۱) . از خود ده فرزند به یادگار گذاشتند همه از بزرگان و علماء بودند. نامهام آنها چنین است: آیة الّله سید محمد صادق، آیةالله سید احمد، سیدعلی، سید زین العابدین، سید محمود، حاج سید رضا، سید یحیی، سید حسین، سید حسن و سید محسن لواسانی ،در این مقاله به بخشی از زندگی و فعالیّت های آیةالّله سیدمحمد صادق لواسانی می پردازیم،

تولد
سید محمد در ماه صفر ۱۳۲۴ هجری قمری، مطابق با ۱۲۸۰ هجری شمسی در شهر نجف اشرف و جوار بارگاه ملکوتی حضرت علی (ع)(۲) دیده به جهان گشود. وی در محیط آرام و صمیمی تحت تربیت پدر و مادر مؤمنه اش روزهای کودکی را سپری کرد. او از همان ایام نبوغ و استعداد شگرفش را نمایاند. با تشویق و راهنماییهای پدر تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش شروع کرد و به مدت هفت سال در نجف در محضر پدرش، آیت الله سید ابوالقاسم لواسانی و برادر بزرگش سید احمد لواسانی دروس حوزوی را فرا گرفت.
سفر به همدان

سید محمد در سال ۱۲۹۵ ه.ش در حالی که پانزدهمین بهار زندگیش را پشت سر می گذاشت، به همراه پدر به ایران آمد(۳). پدر چون بیشتر درسهای اخلاقی و عرفانی را از اساتید به نام حوزه نجف که از دیار همدان برخاسته بودند، آموخته بود به همراه فرزندش وارد همدان شد و محمد صادق در حدود یک سال در کنار پدر ماند و از محضر او و برادر استفاده برد.

سفر به ارک
هنگامی که در سال ۱۳۳۲ ه.ق مطابق با ۱۲۸۸ آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری، از مجتهدین به نام حوزه نجف به شکر ارک وارد شد، از مکتبخانه و حوزه های علووم دینی پر رونق خبری نبود اما با ورود حاج شیخ در مدتی اندک آوازه مکتبش به بسیاری از شهرهای ایران رسید و دیری نپایید که شیفتگان دانش از سراسر کشور به سوی ارک رهسپار شدند و به این ترتیب حوزه علمیه ارک به عنوان بزرگترین مجمع علمی ایران شناخته شد(۴). همین دوران بود که سید محمد به همراه برادرش سید احمد باری ادامه تحصیل از همدان به ارک آمد. دراین سالها نیز سید محمد بیشتر از محضر برادرش کسب فیض می کرد.
در سال ۱۳۴۰ ه.ق ؛ مطابق با ۱۲۹۶ ه.ش حاج شیخ عبدالکریم برای زیارت به قم آمده بود، با دعوت علماء از جمله آیت الله بافقی (متوفی ۱۳۶۵ ه.ق) مبنی بر ماندن در حوزه قم با توجه به مشکلات زیادی که حوزه علمیه قم را تهدید می کرد، موافقت کرد و حوزه ارک را به شهر مقدس قم انتقال داد.
مهاجرت به قم
با هجرت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم به شهر مقدس قم سید محمد نیز در سال ۱۲۹۷ ه.ش در سن ۱۷ سالگی در حالی که به مدت نُه سال مقدمات و سطح حوزه را از محضر پدر و برادرش در نجف، همدان و ارک فراگرفته بود، مانند دیگر طلاب و فضلا به قم عزیمت کرد.

آشنایی با امام
سید محمد بعد از ورود به قم در مدرسه علوم دینی فیضیه و دارالشفاء سکن شد و در همان روزهای ورود با حاج آقا روح الله آشنا و پس از مدتی هم بحث و هم حجره ایشان شد. سید با شروع دروس حوزه در درس خارج فقه و اصول بزرگانی همچون آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم (۵)حائری (۶) سید محمد تقی خوانساری(۷) (متوفی ۱۳۷۱ ه.ق)(۸) و مرحوم آیت الله العظمی سید محمد حجت کوه کمره ای(۹) (متولد ۱۳۱۰ ه.ق و متوفی ۱۳۷۲ ه.ق)(۱۰) شرکت کرد. همچنین از محضر درس مرحوم آیت الله العظمی شیخ محمد علی شاه آبادی(۱۱) (متولد ۱۲۹۲ و متوفی ۱۳۶۹ ه.ق) دروس عرفان، سیر و سلوک، حکمت، فلسفه، «مفاتیح الغیب»، «شرح فصوص» و «منازل السائرین» را آموخت. دو سال نیز از درس اخلاق عارف الهی، مرحوم آیت الله حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی(۱۲) (متوفی ۱۳۴۳)(۱۳) بهره مند شد. سید محمد در طول نُه سال اقامت خود در قم کثر این دروس را با حاج آقا روح الله خمینی مباحثه کرد. خود در این باره میگوید : حتی در سفرها و زیارت که گاهی مشهد مشرف می شدیم، در راه و هر فرصتی که حاصل می شد مشغول مباحثات علمی فلسفی می شدیم… در مدرسه فیضیه صبحهای زود در کنار رودخانه ساحلی مشغول مباحثه می شدیم؛ حتی روزهای سرد هم این کار انجام می شد و چقدر زیبا و با لطف و صفا صورت میگرفت.(۱۴)

عزیمت به نجف
آیت الله سید محمد صادق لواسانی به شوق زیارت بارگاه امام علی (ع)، تجدید میثاق با جد بزرگوارش و استفاده بیشتر از علمای آن حوزه، در سال ۱۳۰۴ ه.ش عازم عراق شد و از مکتب درسی اساتید بزرگی همچون، مرحوم آیة الله حاج میرزا ابوالحسن مشکینی، (متوفی ۱۳۵۸ ه.ق مدفن نجف اشرف)(۱۵) وآیة الله آقاضیاءالدین عراقی(۱۶)، عالم بزرگ علم اصول و فقه (متوفی ۱۳۵۹ ه.ق )استفاده کرد و بعد از مدتی به خاطر کسالت و به امر پدر به شهر مقدس قم بازگشت.

وی در سن ۳۲ سالگی (سال ۱۳۱۲ ه.ش) در نتیجه سالها تحقیق و فعالیتهای علمی به مدارج عالیه اجتهاد دست یافت. در این فاصله زمانی مدتی هم درمشهد دروس فقه و اصول و حکمت را از محضر آیة الله العظمی حاج آقا حسین قمی(۱۷) (متولد ۱۲۸۲ ه.ق و متوفی ۱۳۶۶) خارج فقه واصول تفسیر را نزد آیةالله حاج شیخ مرتضی آشتیانی(۱۸) (متولد ۱۳۸۱ ه.ق) آیة الله میرزا محمد آقازاده کفائی(۱۹) (متوفی ۱۳۵۶) فراگرفت.
تصدی مدارس حوزه علمیه قم
در سال ۱۳۱۴ ه.ش (۲۰) به جهت توطئه های گوناگونی مانند اعلام کشف حجاب، به گلوله بستن مردم در مسجد گوهر شاد،، تبعید علماء و بزرگان مشهد، مصوبه های اتحاد شکل لباس، لزوم جواز پروانه و گواهینامه و تفتیش و رسیدگی به امور روحانیون و دهها مورد دیگر که از سوی رضا خان علیه حوزه های علمیه، خصوصا حوزه قم انجام می گرفت. از طرف آیات ثلاث

عظام، سید محمد حجت، سید محمد تقی خوانساری و سید صدر الدین صدر به تولیت مدارس فیضیه، دار الشفاء و عبدالله خان(۲۱) منصوب شد. این دو حوزه علمیه در طول شش سال مدیریت ایشان به بهترین وجه اداره شد و در روزگاری که طلاب حق پوشیدن لباس روحانی را نداشتند، زیر نظر بزرگان ضمن حل و فصل امور طلاب به تدریس دروس سطح حوزه پرداخت و تا سال ۱۳۲۰ ه.ش مشغول این امر مهم شد.
اقامت در تهران
آیت الله لواسانی در سال ۱۳۲۱ ه.ش برای نشر معارف الهی عازم تهران شد و در مسجد مدرسه میرزا ابوالحسن معمار (۲۲) به اقامه جماعت و خدمات دینی پرداخت. با این حال همچنان با امام که در قم بود، ارتباط نزدیک داشت. دکتر محمد تقی لواسانی ؛ فرزند آیت الله لواسانی از آن ایام چنین یاد می کند : «آیت الله لواسانی به تهران مهاجرت می نمایند. از همان سال مرحوم امام (قدس سره) سالی دو تا سه بار به تهران تشریف و میهمان آیت الله لواسانی بودند(۲۳)».
سرآغاز مبارزات
در سال ۱۳۴۱ ه.ش که حضرت امام برای دیدار با آیت الله لواسانی به تهران آمده بود، موضوع لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی مطرح شد. امام اولین مرجع تقلید جهان اسلام بود که به مخالفت با آن لایحه برخاست. بعد از سخنرانی تاریخی اما در مدرسه فیضیه در سال ۴۲، رژیم پهلوی امام را دستگیر کرده، به تهران منتقل کرد. مدتی بعد که امام آزاد شد، سراغ یار

دیرین و مجاهد خود را گرفت. حجة الاسلام سید محمد رضا لواسانی در این رابطه می گوید :

«امام پس از آزادی به اولین کسی که تلفن زدند و خواستار ملاقات با ایشان شدند، آیت الله لواسانی بود و از همین تاریخ هم بود که حضرت امام وکالت تام الاختیاری را در تهران به ایشان واگذار نمودند، به صورتی که وقتی افرادی به حضرت امام مراجعه می نمودند و سؤال می کردند در تهران به چه کسی مراجعه می نماییم، امام می فرمود : به آقای لواسانی مراجعه نمایید. دست ایشان دست من است و توهین به ایشان توهین به من است و این مطلب را حضرت امام قبلاز تبعید به ترکیه و نجف می فرمودند و هم بعد از آن که نامه های کتبی افراد در این رابطه گویای این مطلب است(۲۴)».
نقش آیت الله لواسانی بعد از تبعید امام
چند ماه بعد از آزادی امام قانون کاپیتولاسیون و مصونیت قضایی اتباع آمریکایی در ایران مطرح شد. امام در سخنرانی خود در قم ارکان دولت شاهنشاهی را به لرزه در آورد. در پی آن در شب ۱۳ آبان ۱۳۴۳ دژخیمان پهلوی به خانه امام هجوم آورد، ایشان را دستگیر و به تهران منتقل و بلافاصله به ترکیه تبعید کردند.

نقش آیت الله لواسانی در حفظ و حمایت از امام و انقلاب دراین دوران آنچنان برجسته است که همه یاران امام و انقلاب بر آن شهادت داده ند. در این بین یادگار امام (قدس سره) می نویسد : حاج سید احمد. او (آیت الله لواسانی) به

حق در زمان تبعید امام (قدس سره) پدری دلسوز و مربی ای صادق برایم بود. محبتهای خالصانه او در تنهایی هایم موجب دلگرمی بود. در مدت تبعید و زندانی امام، آیت الله لواسانی در مقابل طاغوت و طاغوتیان ایستاد و از امام دفاع کرد و زمانی که نام امام مساوی با زنان و اعدام بود، یک تنه مسئولیت نمایندگی علی الاطلاق حضرت امام را پذیرفت و مسئول شهریه در قم و تهران و سایر حوزه ها شد و با شهادمت تا دم مرگ از این مسئولیت دفاع کرد و پذیرای زندان و شکنجه و تبعید و دربدری شد. او کسی بود که امام بارها گفته بود ؛ دست او دست من است. او رفیق بی بدیل من است، توهین به او توهین به من است و او راستی چنین بود…(۲۵)».

در زمان تبعید امام به دست شاه خائن او راهی ترکیه شد، از این شهر به آن شهر، تا بلکه یارش را بیابد ولی دون صفتان نامرد به هیچ وجه به او یاری نکردند. تا با دلی کنده از درد و رنج از ترکیه مراجعت کرد.(۲۶)
استمرار مبارزات

بعد از بازگشت آیت الله لواسانی در سال ۱۳۴۳ از ترکیه به ایران، رژیم ستم شاهی ایشان را ممنوع الخروج کرد و در تهران تحت نظر نگهداری می کنند(۲۷). وجود ایشان در تهران و مساعدتهای فکری و مالی به خانواده های زندانیان و تبعیدیها و تقویت نیروها توجه آحاد مردم به ایشان. ارتباط نزدیک از تهران با تبعیدگاه امام در نجف و پیوند امام با امت و وکالت تام الاختیاری امام، باعث حساسی ویژه رژیم پهلوی به معظم له و متعاقب آن فشارهای مختلفی بود که به ایشان می آوردند. با این همه آیت الله لواسانی همچنان به انجام مسئولیتهای خود ادامه می داد تا اینکه رژیم در بهمن

۱۳۵۱ ه.ش ایشان را در سن ۷۱ سالگی دستگیر(۲۸) و به زندان انفرادی کمیته شهربانی تهران انتقال داده اما مدتی بعد با وساطت مراجع عظام از زندان آزاد شد. پس از آزادی به خاطر استمرار مبارزه برای دومین بار در سال ۱۳۵۳ تیر ماه، دستگیر و به مدت سه سال به «هشت پر» طالش تبعید شد. لواسانی کیفیت دستگیری و منطقه تبعید خود را اینگونه ترسیم می کند : «روز جمعه ۱۳۵۳ / ۴ / ۷ مطابق جمادی الثانی ۱۳۹۴ نیم ساعت به ظهر چهار نفر به منزل ما ریختند و مرا به شهربانی جلب و در سلول انفرادی بازداشت نمودند. روز بعد، شنبه ساعت ۱۰ صبح به بنده گفتند که شما اخلال در نظم می کنید و تبعید هستید. پس دستبند به دست من زده و بدون این که بگویند به کجا می برند سوار ماشین کرده و حرکت نموده و در شهر هشت پر از توابع طالش واقع در هیجده فرسخی رشت و نزدیک آستارا که کثریت اهل محل از اهل تسنن بودند و تناسبی با یک عالم شیعی نداشت، فرود آوردند در آنجا به بنده گفتند که به مدت سه سال تبعید هستید. بنده چون در آنجا کسیرا نمی شناختم و جایی برای سکونت نداشتم، رفتم و در مسجد آنجا اقامت کردم.

هشت روز در این مسجد به سر بردم، سپس روز ۵۳ / ۴ / ۱۶ چون در مسجد راحت نبودم، منتقل به مسافرخانه شدم و یک ماه نیز در آن مسافرخانه ماندم و از آنجا نیز روز چهارده رجب سال ۱۳۹۴ قمری به دعوت آقای سید فضائل خلخالی به منزلایشان رفته، تا اینکه در بیست و چهار شعبان مطابق ۴۳ / ۶ / ۲۱ خانه ای اجاره اجاره و به آنجا منتقل شدم و ۳۱ ماه مدت اقامت و تبعید طول کشید(۲۹)».

آیت الله لواسانی به دلیل نامناسب بودن هواو اقامت دچار بیماری شد به این جهت ایشان به تهران منتقل شد. شش ماه تحت درمان قرار گرفت. وقتی در بیمارستان از طرف ساوک به ایشان اعلام شد که اگر می خواهید به تبعیدگاه بر نگردید، دست از حمایتی خمینی بردارید. ایشان در جواب به یک جمله بسنده کرد و گفت: به تبعیدگاه بر می گردم(۳۰). آیت الله لواسانی در سال ۱۳۵۷ در سن هفتاد و هفت سالگی بعد از زیارت عتبارت عالیات برای تجدید دیار با امام، عازم فرانسه شد و پس از تبادل اندیشه پیرامون حکومت اسلامی و آینده ایران و … قبل از امام به ایران مراجعت کرد.
سنگ صبور انقلاب
آیت الله لواسانی بعد از ورود امام به ایران اسلامی بی هیچ نام و عنوانی در کنار امام قرار گرفت هاو در طول ده سال بعد از پیروزی انقلاب نیز تا آخری لحظه با امام همراه شد. حجة الاسلام سید محمد رضا لواسانی فرزند آیت الله لواسانی در این باره می نویسد :

«پس از انقلاب آیت الله لواسانی حدأقل هفته ای یکبار بدون هیچگونه تشریفاتی به ملاقات حضرت امام می رفتند و اگربه واسطه عذری نمی توانستند بروند، حضرت امام توسط یادگارشان جناب آقای حاج احمد آقا از حال آیت الله لواسانی سؤال می کردند و علت نیامدن را می پرسیدند(۳۱).»

یادگار امام، حجة الاسلام آقای حاج احمد آقا در پیرامون این موضوع می نویسد :

«.. با اینکه او نماینده ام الاختیار حضرت امام بود، هرگز از زندگی زاهدانه اش دست نکشید و تا آخر در همان منزل که

قریب پنجاه سال پیش خریده بود، زندگی کرد و در آخر عمر با آنکه تمامی دوستانش او را به زندگی ای بهتر فرا می خواندند، ولی او با خدای خود عهد کرده بود تا چون محرومین و پا برهنه ها زندگی کند. او هشتاد سال با خمینی بود و برای همه کسانی که او را می شناختند بوی امام را می داد هر هفته در تمامی مدت بعد از انقلاب یک روز از آن ملاقات او با امام بود و او در برف و سرما هم این ملاقات را ترک نکرد. آخر دل امام به او خوش بود(۳۲)…»
ویژگیهای اخلاقی
با نگرش اجمالی به نظریات امام (قدس سره) آیت الله خامنه ای، یادگام امام (قدس سره) فرزندان و نزدیکان آیت الله لواسانی می تون به خصوصیات ویژه این مرد الهی پی برد که از جمله آنهاست : عمل به تکلیف ،ساده زیستی، انجام فرائض دراول وقت، تقیّد به نماز شب، خلوص در زندگی، سعی در حل مشکلات مردم، صله رحم، تواضع و فروتنی، قرائت چند نوبت قرآن در روزها، شهامتِ دفاع از حق، سلام دادن به کوچک و بزرگ، حسن خُلق در زندگی با همسر و فرزندان و مردم، احترام به بندگان خدا، شنیدن نظریات دیگران و …
عروج
آیت الله لواسانی قبل از رحلت امام در بیمارستان بار دیگر با دوست دیرین خود ملاقات کرد. ارتحال امام اثر عمیقی بر روح آن عزیز می گذارد و سرانجام بعد از یک دوران بیماری نسبتا طولانی شانزده ماه بعد از ارتحال امام (قدس سره) روز هشتم مهر ۱۳۶۹ در ۸۹ سالگی دارفانی را وداع گفت وبه ملکوت اعلی پیوست.

پیکر مطهرش با حضور هزاران نفر از مردم عزادار تهران و نماینده های هربر معظم انقلاب، رئیس جمهور وبا حضور یادگار امام، حضرت حجة الاسلام آقای حاج احمد آقا در میان حزن واندوه امت حزب الله از مسجد ایشان تشییع و به شهر مقدس قم منتقل گردیید. آنگاه در جوار حرم حضرت فاطمه معصومن (س) به خک سپرده شد.
پیام رهبر معظم انقلاب
به مناسبت ارتحال آیت الله سید محمد صادق لواسانی پیامهای متعددی از سوی شخصیت های مختلف(۳۳) صادر شد. متن پیامهای رهبر معظم انقلاب، ریاست جمهوری و یادگام امام (قدس سره) چنین بود:

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون.

عالم ربانی و فقیه پرهیزکار و بزرگوار، آیت الله آقای حاج سید محمد صادق لواسانی رضوان الله تعالی علیه دعوت حق را لبیک گفته و به لقاء الله پیوست. آن روحانی عالیقدر هم به موجب مدارج و مقامات عالیه علم و عمل و عمر طولانی و پربرکتی که تماما در صراط مستقیم حق سپری شدو هم به خاطر پیوند مودت و صداقت با امام عزیز و بزرگوارمان که حدود هفتاد سال استمرار و استحکام داشت، یکی از

صفحه ۵۳

شخصیتهای محبوب و چهره های شاخص به شمار می آمد و فقدان ایشان ضایعه ای تأسف انگیز و خسارت بار است. این جانب که خود سالیان متمادی آن شخصیت عزیز را از نزدیک به طهارت و صداقت و وارستگی می شناختم، این مصیبت را به خانواده محترم، مخصوصا فرزندان مکرم ایشان و نیز به جامع علمی و مردم تهران عسلیت عرض می کنم و رحمت و فضل الهی را برای روح مطهرشان مسئلت می نمایم.

۸ / ۷ /۶۹

سید علی خامنه ای

پیام آیة الله هاشمی رفسنجانی

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون

رحلت عالم جلیل القدر، آیة الله آق ای حاج سید محمد صادق لواسانی رحمة الله علیه که عمر پر برکتش در راه خدمت به اسلام و ترویج اهل بیت اطهار سپری شد، را به حوزه های علمیه مردم تهران و خانواده آن مرحوم بویژه فرزندان گرامیشان تسلیت می گویم. آن روحانی خدمتگزار با پیوند علمی، فکری و عملی که با حضرت امام قدس سره الشریف داشت، خدمات بسیاری به انقلاب اسلامی نمود.(۳۴)

از خدای متعال برای آن عالم عامل علو درجات و برای

بازماندگان صبر و مسئلت دارم

کبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور

پیام تسلیت حجة الاسلام حاج سید احمد خمینی به فرزند آن مرحوم

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب حجة الاسلام و المسلمین حاج سید محمد رضا لواسانی (دامت افاضاته) با قلبی خسته و پر اندوه خبر عروج ملکوتی یار وفادار امام، زاهدی عالیقدر پرسانی مبارز و پرهیزکاری عزیز؛ حضرت آیة الله آقای حاج سید محمد صادق لواسانی را شنیدم، او به حق در زمان تبعید امام (قدس سره) پدری دلسوز و مربی ای صادق برایم بود.محبت های خالصانه او در تنهایی هایم موجب دلگرمی بود. در طول مدت تبعید و زندان امام در مقابل طاغوت و طاغوتیان ایستاد و از امام دفاع کرد.(۳۵)

در زمانی که نام امام مساوی با زندان و اعدام بود؛ یک تنه مسئولیت نمایندی علی الاطلاق حضرت امام را پذیرفت و مسئول شهریه در قم و تهران و سایر حوزه ها شد و با شهامت تا دم مرگ از این مسئولیت ها دفاع کرد و پذیرای زندان و شکنجه و تبعید و در بدری شد.

او کسی بود که امام بارها گفته بود: دست او دست من است. او رفیق بی بدیل من است. توهین به او توهین به من است. و

او براستی چنین بود. در زمان تبعید امام به دست شاه خائن، او راهی ترکیه شد. از این شهر به آن شهر تا بلکه یارش را بیابد، ولی دون صفتان نامرد به هیچ وجه به او یاری نکردند تا با دلی کنده از درد و رنج از ترکیه مراجعت کرد.

با اینکه او نماینده تام الاختیار حضرت امام بود، هرگز از زندگی زاهدانه اش دست نکشید و تا آخر در همان منزل که قریب پنجاه سال پیش خریده بود، زندگی کرد و در آخر عمر با آن که تمامی دوستانش او را به زندگی ای بهتر فرا می خواندند، ولی او با خدای خود عهد کرده بود تا چون محرومین و پابرهنه ها زندگی کند.

او هفتاد سال با خمینی بود و برای همه کسانی که او می شناختند بوی امام را می داد هر هفته در تمامی مدت بعد از انقلاب یک روز ار آن ملاقات او با امام بود و او در برف و سرما هم این ملاقات را ترک نکرد. آخر دل امام به او خوش بود. باور کن که من در حد تو و برادرانت متأثرم و اگر نبود که سنت (الله) بر این تعلق گرفته است، هیچ چیز و کس نمی توانست آرامم کند.

من به شما که دوست عزیز و برادرم هستی و به برادران بزرگوار و شریف؛ جناب آقای دکتر محمد تقی لواسانی و جناب آقای دکتر محمد حسین لواسانی و برادران و خواهران و فامیل شریف و بزرگوارتان تسلیت عرض می کنم و از

خداوند می خواهم که به همه ما تحمل این درد و رنج را عطا فرماید.

و السلام علیکم احمد خمینی
پی نوشت ها :

۱ – گنجینه دانشمندان، جلد ۹، ص ۲۹۶ .

۲ – گنجینه دانشمندان، جلد ۴، ص ۵۵۰ .

۳ – همان .

۴ – شیخ عبدالکرمیم حائری نگهبان بیدار، سعید عباس زاده .

۵ – متولد ۱۲۶۷ ه ق و متوفی ۱۳۵۵، مدفن حرم مطهر حضرت معصومه علیها سلام .

۶ – همان .

۷ – دیدار با ابزار، زندگینامه آیة الله خوانساری .

۸ – مدفن حرم مطهر حضرت معصومه علیها سلام .

۹ – علمای بزرگ از کلینی تا خمینی، جلد اول، ص ۴۲۰ .

۱۰ – مدفن مدرسه حجتیه .

۱۱ – سیمای فرزانگان، جلد سوم، ص ۸۸ .

۱۲ – همان، ص ۷۰ .

۱۳ – مدفن قبرستان شیعیان صاحب کتب ارزشمند امرار الصلوة – المراقبات – اعمال السنه – رساله لقاء الله .

۱۴ – مصاحبه با آیة الله لواسانی، روزنامه رسالت، ۱۳۶۸ / ۴ / ۲۰ .

۱۵ – گنجینه دانشمندان، جلد هفتم، ص ۷۵ .

۱۶ – گنجینه دانشمدان، جلد سوم، ص ۵۴ .

۱۷ – حاج آقا حسین قمی، قامت قیامت، ص ۱۷۰ .

۱۸ – گنجینه دانشمندان .

۱۹ – همان .

۲۰ – تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد اول .

۲۱ – آثار الحجه، جلد دوم، ص ۲۵۶، محمد شریف رازی .

۲۲ – واقع در محله امامزاده یحیی .

۲۳ – مصاحبه با آید الله لواسانی، نقل از دکتر محمد تقی لواسانی، روزنامه رسالت، ۱۳۶۸ / ۴ / ۲۰ .

۲۴ – حجه الاسلام محمد رضا لواسانی؛ فرزند آیة الله لواسانی کیهان، ۱۳۶۹ / ۸ / ۱۷ .

۲۵ – یادگار امام، رسالت، ۶۹ / ۸ / ۹ .

۲۶ – همان .

۲۷ – دکتر محمد تقی لواسانی، فرزند آیة الله لواسانی، رسالت، ۱۳۶۸ / ۴ / ۲ .

۲۸ – تاریخ و فرهنگ معاصر، جلد اول، ص ۶۲۷ .

۲۹ – نهضت روحانیون، جلد شش، ص ۱۹۹، علی دوانی .

۳۰ – حجة الاسلام سید محمد رضا لواسانی؛ فرزند آیة الله لواسانی، کیهان، ۶۹ / ۸ / ۱۷ .

۳۱ – همان .

۳۲ – یادگار امام، رسالت، ۶۹ / ۸ / ۹ .

۳۳ – پیام رهبر فرزانه انقلاب به مناسبت ارتحال آیةالله لواسانی، حدیث ولایت، جلد پنجم، ص ۲۰۹، ۶۹ / ۷ / ۸ .

۳۴ – پیام رئیس جمهور وقت، آیةالله هاشمی رفسنجانی، رسالت، ۶۹ / ۷ / ۸ .

۳۵ – پیام حجةالاسلام حاج احمد آقا خمینی، یادگار امام، به مناسبت ارتحال آیةالله لواسانی، ۶۹ / ۷ / ۸ رسالت .

منبع:حوزه




كي گفته من بابا ندارم
نوشته شده در جمعه 1 دی 1391
بازدید : 355
نویسنده : محمدرضا آذری

كي گفته من بي كس كارم

كي گفته من بابا ندارم

باباي من قشنگترين باباي دنياست

حتي اگه تو آسموناست

 

و فقط لعنت بر دسمنان اين مرز و بوم




فضیلت بکا بر سید الشهدا
نوشته شده در 29 آذر 1391
بازدید : 386
نویسنده : محمدرضا آذری



ما و محرّم سالار شهیدان
نوشته شده در 29 آذر 1391
بازدید : 365
نویسنده : محمدرضا آذری
در این ایام، سه مهم پیش رو داریم: اول، نسبت به خودمان، دوم نسبت به مردم و سوم، نسبت به صاحب این ایام. هر سه، بحثش مفصل است، اما اجمال مطلب این است که فرصتی برای شما پیش آمده و این فرصت برق آسا می گذرد و حسرت کبرایش برای فرد فرد ما می ماند. در حالیکه هر یک از شما می توانید امر هدایت نفوس را متصدی بشوید.

 

نسبت به خودمان


این حدیث را خوب بفهمید که: «اشراف امتی حملة القرآن و اصحاب اللیل؛ بهترین امت من، حاملان قرآن و شب زنده داران هستند».


اولاً امت او چه امتی است؟ «وَ کذلِک جَعَلْناکمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ.» این ارزش امت اوست. شهدا بر عموم بشر، امت اویند. حال باید دید اشراف این امت کیان اند؟ آن هم اشرافی که حضرت خاتم صلی الله علیه و سکه شرف به سینه آنها نصب کند.


از امروز شروع کنید بدون استثنا، هیچ شب و روزی بر شما نگذرد، مگر با این عمل. اما روز، «حملة القران»؛ «فاقروا ماتیسر من القرآن.» آن اندازه که میسر است قرآن بخوانید، ولی راه باید طوری رفت که سریع به مقصد رسید.

تمام دقائق کمال در روایات متشتت است. باید اینها را جمع کرد. این جا این جمله را فرموده و جای دیگر باز فرموده چطور حامل قرآن شو. «قرآن بخوانید، اما آن قرآن را هدیه کنید به صاحب عصر ولی زمان (عج)». عمل را از خود منقطع و به او متصل کنید. چه می کند این فرموده؟ بحث فنی عظیمی دارد. خود انقطاع عمل از نفس و ربط عمل به مبدأ فیض وجود. حکم اکسیری پیدا می کند که فلز
به هر وضعی که هست، آخر شب بیدار شوید و روی این مطالب فکر کنید. بالاترین مقام چه مقامی است؟ مقامی که خدا برای شخص اول عالم معین کرده است. دیگر از نظر عقل و نقل غیر از این غیرمعقول است.
را منقلب می کند.


اما کلمه دوم، به «اصحاب اللیل» مربوط است. به هر وضعی که هست، آخر شب بیدار شوید و روی این مطالب فکر کنید. بالاترین مقام چه مقامی است؟ مقامی که خدا برای شخص اول عالم معین کرده است. دیگر از نظر عقل و نقل غیر از این غیرمعقول است. چنین مقامی را خدا به همچو کسی وعده داد، اما به یک خصوصیت فرمود: «وَ مِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَک عَسی أَنْ یبْعَثَک رَبُّک مَقاماً مَحْمُوداً» از این جا باید فهمید چطور عمر ما گذشت و راه را طی نکردیم. به این شرف نرسیدیم.


اشراف امتی حملةالقرآن و اصحاب اللیل. اگر این طور شدیم، نفس ما به مبدأ نور وصل می شود. از آن جا مدد می شود. آن وقت است که بشر خواهد فهمید اثر تربیت این دین چیست؟ این کاری است که باید با خودمان کنیم.

 

نسبت به مردم


اما کاری که با مردم است اینکه این فرصت ها از دست نرود. سعی کنید در این دهه که بهار حیات دل هاست به هر قیمتی که هست این دو کار را انجام دهید؛ چرا که بالاتر از این دو پیش خدا هیچ عملی نیست: یک گمراه از خدا را به خدا برگردانید؛ عبد آبق از این مولا را برگردانید به عبودیت او ؛ و یک کسی که امام زمانش را گم کرده با ولی عصر (عج) آشنایش کنید.


مجالستان را منحصراً در این دو کلمه صرف کنید. ارزش این دو مقوله به حدی است که نباید وقت را ببازید و از دست بدهید. اول، آن قرآن و شب زنده داری را عملی کنید. بعد متصدی هدایت مردم شوید. آن وقت، اثرش این است اگر یک گنهکار را از گناه توبه دهید و بیگانه از امام زمان (عج) را با او آشنا کنید. اجرش، ثواب صد سال است که همه روزها را روزه بگیرید و شب ها تا به صبح عبادت کنید. «اغتنموا الفرص؛ فرصت ها را از دست ندهید».

 
نسبت به صاحب این ایام


 باید وظیفه مان را نسبت به صاحب این ایام بدانیم و بفهمیم که چه خونی ریخته شده است؟ هیچ دانستیم که چه کسی کشته شد؟ «شیخ طوسی»، «شیخ صدوق» و «ابن
به هر قیمتی که هست این دو کار را انجام دهید؛ چرا که بالاتر از این دو پیش خدا هیچ عملی نیست: یک گمراه از خدا را به خدا برگردانید؛ عبد آبق از این مولا را برگردانید به عبودیت او ؛ و یک کسی که امام زمانش را گم کرده با ولی عصر (عج) آشنایش کنید.
قولویه» این روایت را نقل کرده اند.

مختصری از این روایت بس است. این نص حدیث صحیحی است که مثل «شیخ انصاری» در موارد احتیاط در نفوس طبق سند این حدیث فتوا می دهد. در این حدیث مسأله این است: «اشهد انّ دمک سکن فی الخلد؛ شهادت می دهم خون تو در خُلد، مسکن کرده است». کیست که بفهمد حسین بن علی کیست؟ خُلد کجاست؟ در آن ملأ اعلی که مرکز قدیسین عالم است، خون او زینت آن عالم است. کسی که جسمش آنجاست، روحش کجاست؟ کیست که بفهمد چه کسی کشته شد؟ چطور کشته شد؟ برای چه کشته شد؟


ما در آن حد نیستیم که خود او را بشناسیم. باید نگاه کنیم ببینیم آن آخرین مرحله ای که شعاع وجود او تابیده به کجا رسیده، بعد کشف کنیم که آن آفتاب چیست وکجاست؟ وقتی شعاعش به زائر قبرش می خورد، اثرش معلوم می شود. فرمود: «پیاده اگر بروی به هر قدمی یک حسنه برایت می نویسند و یک سیئه محو می کنند. سواره بروی به هرجا که سُم اسبت برسد به هر قدمی یک حسنه ثبت و یک سیئه محو می شود». یعنی از آنجا تصفیه ات می کنند تا لیاقت پیدا کنی. فرمود: «وقتی رسیدی به در حرم، خدا تو را از رستگاران قرار می دهد». خود من هنوز متحیرم چه خبر است. وقتی رسیدی به در حرمش می شوی از رستگاران و مفلحین. یعنی چه از مفلحین؟ به قرآن رجوع کنید و ببینید به فلاح رسیدن چه شرایطی دارد؟ بعد بفهمید این دستگاه چه دستگاهی است.


در سوره مۆمنون می خوانیم: «قد افلح المومنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون.» تا برسد به اینجا که «والذین هم عن اللغو معرضون.» وقتی به این جا رسید، می شود «المفلحون» این مقام به قدری عظیم است که «ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلاة و مما رزقناهم ینفقون والذین یومنون بما انزل الیک و ما انزل من قبلک و بالاخرة هم یوقنون اولئک علی هدی من ربهم و اولئک هم المفلحون.» این چه اکسیری است که این طور منقلب می کند؟ آهنی را به طلای احمر مبدل می کند که در راه قبر او قدم زده است.


فرمود: «وقتی از مناسکت فارغ شدی خدا تو را از فائزین می
فرمود: «وقتی رسیدی به در حرم، خدا تو را از رستگاران قرار می دهد». خود من هنوز متحیرم چه خبر است. وقتی رسیدی به در حرمش می شوی از رستگاران و مفلحین. یعنی چه از مفلحین؟ به قرآن رجوع کنید و ببینید به فلاح رسیدن چه شرایطی دارد؟ بعد بفهمید این دستگاه چه دستگاهی است.
نویسد». اینجا حج خود خداست. حج قصد است و مقصد در آنجا عبارت است از کعبه، اما مقصد در این زیارت، خود خداست؛ چون به نص صحیح: «من زار الحسین بکربلا کان کمن زار الله فی عرشه». پس از حج خدا که فارغ شدی، فرمود: «وقتی فرغت من مناسکک، خدا می نویسد تو را از فائزین».


دیگر از مقام مفلحین از در قبر او، متقلب می شود به مقام فائزین به بالا سر او. متن کلام خدا را باید دید تا حدیث را فهمید: «الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجة عندالله واولئک هم الفائزون». مقام فائزون این مقام است: «یبشرهم ربهم برحمة منه و رضوان و جنات لهم فیها نعیم مقیم خالدین فیها ابدا ان الله عنده اجر عظیم.»


این مرحله که مرحله کمال سعادت بشری است، در گرو بالاسر قبر حسین بن علی علیهماالسلام است. کسی که این طور زیارت قبرش او را منقلب می کند، آیا روز قیامت وقتی مادرش با آن پهلوی شکسته با آن بازوی ورم کرده، آن پیراهنی که به همچو خونی آغشته بر سر بیندازد، چه خواهد شد و چه خواهد کرد؟


این است که مملکت باید یکپارچه «یا حسین» بشود. باید سراسر این مملکت شیون و صیحه در عزای یک همچو کسی باشد ... واقعه، واقعه ای است که نص صحیح این است: «جمیع الخلائق بکت السموات السبع.» هفت آسمان بر او گریه کرد. «بکت السموات السبع و الارضون السبع و ما فیهن و ما بینهن و ما یری و ما لایری.» مردم باید بیدار شوند.


ابن حجر هیثمی کتابی در رد شیعه نوشته و در این کتاب تصریح کرده که تمام رجال عامه آنها که اهل حدیث و نظرند ضبط کردند که وقتی سر او بالای نیزه رفت، در تمام کره زمین هرجا سنگ از روی زمین برداشتند، خون جوشید. وظیفه مردم در ایام عاشورا چیست؟ ... اگر دستتان از دامن او کوتاه شد، خسرالدنیا و الاخرة اید .


این دین، این توحید و این قرآن فقط زنده به خون اوست. اوست که با این قدم و با این عمل، کاری کرد که تا روز قیامت این دین آسیب نبیند. او پرده از چهره قرآن برداشت و ایمان و دین خدا را او زنده کرد. چرا یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر مثل پروانه دور قبرش می گردند؛ چون اگر عاشورای او نبود، آنچه انبیا و مرسلین آورده بودند به باد فنا رفته بود.


منبع: سخنرانی آیت الله وحید خراسانی درباره ماه محرم



بازدید : 335
نویسنده : محمدرضا آذری
آنچه می خوانید سخنانی از حجت الاسلام نقویان است که در محفلی معنوی بیان شده و در آن با ظرافت و بیانی دلپذیر به شرح مقدمات و مقومات امادگی قلبی برای ورود به دهه عزای سید الشهدا شرح داده شده است.بدون هیچ توضیح اضافه ای متن کامل این سخنان از نظرتان می گذرد.

محرم یک آمادگی می‌خواهد . نقاش‌ها را دیده‌اید وقتی می‌خواهند یک رنگ زیبای متالیک به یک ماشین بپاشند، زیرش را آماده می‌کنند، زیرسازی می‌کنند، ما هم باید دلهایمان را زیر سازی و بتونه‌کاری کنیم تا حسین (ع) نقش زیبایی به دلهایمان بزند، تامحرم رنگ خوبی به ما بدهد.

سبقت الله، خدا خودش نقاش است، می‌گوید من همه را رنگ ‌‌‌می‌‌کنم منتها شما باید دل‌هایتان را آماده کنید، اگر دیوارها بتونه شده باشد آنوقت با یک رنگ مختصر یا حتی با پاشیدن گرد رنگ، به خوبی رنگ می‌شود. اگر زیر ساختش خوب نباشد و به خوبی زیرسازی نشده باشد با سه دور رنگ کردن هم دست آخر فرو می‌ریزد.

ما در دینمان مفهو‌‌‌می‌‌به نام "استعداد" داریم، استعداد یعنی آمادگی پذیرش. بعضی سؤال می‌کنند ما استعداد نداریم چه باید بکنیم؟! جواب ساده است، باید به دنبال کسب آن باشید؛ چطور شما وقتی به وسیله‌ای احتیاج دارید، کیفی، کفشی، لباسی… آن را می‌خرید، برای به دست آوردن آن تلاش می‌کنید؟ استعداد هم همین طور است باید در عالم بگردیم و آنچه را که نداریم بدست بیاوریم. من تعجب می‌کنم وقتی صحبت از اختراع می‌شود همه به دنبال کشف برق وتلفن ودوربین و… می‌روند، اما هیچ کس نمی‌گوید من یک "انسان" کشف کردم.

استعداد درک پیام‌های عاشورا

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر
کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

بگویید به دنبال کشف انسانم، دنبال آدم می‌گردم. ‌‌‌می‌‌دانید مفهوم "دی" چیست؟ مفهوم دی دیشب نیست(دیشب راسابقاً دوش می‌گفتند)، بلکه به مفهوم دیروز است. شیخ در روز روشن چراغ به‌دست گرفته بود و در شهر می‌گشت. به او گفتند در روز روشن چراغ به دست گرفته‌ای ودنبال چه می‌گردی؟ روشنایی خورشید کافی نیست که با چراغ ‌‌‌می‌‌خواهی اطراف را روشن کنی؟ پاسخ داد: بدنبال آدم می‌گردم، می‌خواهم انسان اختراع کنم، انسان کشف کنم.

و حسین کاشف انسان است؛ کاشف انسانیّت است. منتها این کشف برای کسی ارزش دارد که استعداد آن را داشته باشد، در دلش زیرسازی شده باشد و آماده‌ی دریافت حقیقت حسین (ع) باشد. اگر کسی دلش را مهیای حقیقت حسین کرده باشد، آنوقت است که حسین با او حرف می‌زند. امیرالمؤمنین (ع) ‌‌‌می‌‌فرمایند : قرآن ساکت با هیچ‌کس حرف نمی‌زند اگر مردید قرآن را به نطق در بیاورید، "فَسْتَنطِقوا" با شما حرف می‌زند.

این دستگاه‌های MP۳player را در نظر بگیرید وقتی من بلد نباشم با آن کار کنم ممکن است هر هشت دکمه‌ی آن را هم فشار دهم اما دست آخرهم هیچ صدایی از آن خارج نشود! اما کسی که کار با آن را بلد است، دو سه کلید را بطور صحیح فشار می‌دهد و می‌بینید ۶۰ ساعت با شما حرف می‌زند. قضیه‌ی فهم عاشورا هم همین است، شما می‌بینید عاشورا برای خیلی‌ها ساکت است، حرفی برای گفتن ندارد، اما برای برخی دیگر شور، نشاط، زیبایی، هیجان، پویایی و بالندگی ایجاد ‌‌‌می‌‌کند.

ما از هندوهای گاو پرست که کمتر نیستیم، گاندی می‌گفت من مبارزه‌ی با دشمنان و استعمارگران را از حسین آموختم. ما حداقل به اندازه‌ی ‌‌‌‌‌آن‌ها به حسین بزرگ(ع) عشق بورزیم. معنای عشق‌ورزیدن این نیست که ما فقط برویم و سینه بزنیم(البته سینه زنی هم در جای خود خوب و ارزشمند است) اما، این مسأله را باید به خاطر داشته باشیم که ابتدا باید دلهایمان را آماده کنیم. یادمان باشد که اباعبدالله‌الحسین(ع) به اباالفضل(ع) می‌گفت«بِنَفسی أنت» جان من به فدای تو. کسی که حاضر نباشد به برادر خودش بگوید جانم به فدای تو، از حسین درس نگرفته و حسین با او حرفی برای گفتن ندارد.

به امید روزی که آماده شویم و استعداد درک پیام‌های بزرگ عاشورا را کسب کنیم.

الگو گرفتن از شخصیت‌های عاشورا


همه‌ی سوژه‌ها، کارکترها و شخصیت‌های عاشورا برای ما الگو هستند. وقتی به واقعه‌ی عاشورا نگاه می‌کنید می‌بینید برای همه‌ی سنین و اقشار درعاشورا الگو وجود دارد؛ برای نوجو‌‌ان‌‌ها، جو‌‌‌ان‌ها، بزرگترها، برای خانم‌ها، حتی برای آدم‌های لوکس هم در کربلا الگو وجود دارد. حُرّ یکی از همان شخصیت‌های لوکس و با پرستیژ کربلاست که به یکباره همه چیز را فدای امام ‌‌‌می‌‌کند. این‌طور نیست که بگویید یک عده آدم از اینجا رانده، از آنجا مانده از همان ابتدا با سپاه امام همراه شدند و راهی هم جز این همراهی برایشان نمانده بود، نه این طور نیست. ما در وقایع عاشورا آدم‌های نان به نرخ روز خور و بوقلمون صفت هم داریم ؛کسانی که هر روز به یک رنگند و در میان وسوسه‌ها به دنبال بهانه برای نیامدن و همراهی نکردن می‌گردند.

شکرگزاری امام‌حسین (ع)‌‌


این چهره سراسر زیبایی و شکوه و عظمت است. دیده‌اید به پایان زیارت عاشورا که می‌رسیم می‌خوانیم «اللّهم لَک الحمدُ حمد الشاکرینَ لک» خدایا تو را سپاس، سپاس کسی که دارد از تو تشکر می‌کند،چرا؟ «عَلی مُصابِهم» به سبب این مصیبت بزرگ! بله به‌قدری این چهره‌ها زیباست که این مصیبت شکر دارد. شما گاهی آلبوم زندگی‌تان را ورق می‌زنید و با افتخار از پدر و مادر و اجدادتان تعریف می‌کنید که، بله آقا این عکس پدر من است ببینید چه عظمتی و شکوهی داشت، چه شخصیت بزرگی بود. پس ما به این پدر افتخار می‌کنیم. او با رضا شاه در افتاد، به دارش زدند ولی هیچ‌وقت با او نتوانست در یک مجلس بنشیند. همه می‌گفتند زنده‌باد رضا شاه. یک نفر آدم یک‌لا‌قبا بلند شد گفت: مرده باد رضا شاه زنده‌باد خودم؛ و این شخص مرحوم مدرس بود؛ و ما به وجود چنین شخصیّت بزرگی در عالم افتخار می‌کنیم. همگی ما از آدم‌های نترس خوشمان می‌آید. مردم چشم و دل گرسنه‌اند، اما از آدم‌های چشم و دل سیر خوششان می‌آید. مولانا می‌گوید:

من تاج نمی‌خواهم، من تخت نمی‌خواهم
در خدمتت افتاده بر روی زمین می‌خواهم

به‌خدا میل ندارم نه به چرب و نه به شیرین
نه بدین کیسه‌ی پر زر، نه بدان کاسه‌ی زرین

انسان‌ها از این دست آدم‌ها خوششان می‌آید. امام‌حسین (ع) یک چنین شخصیتی بود. برای انسان‌‌‌‌‌‌هایی که بلند پروازی دارند، امام‌حسین (ع) خیلی بلند پرواز بود. خوشا به حال ‌‌‌‌‌آن‌هایی که از این حسین (ع)‌‌، از این اباالفضل (ع)‌‌، از این حرّ، از آن قاسم (ع) درس زندگی بگیرد.



بازدید : 284
نویسنده : محمدرضا آذری

حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پیامی توصیه های مهمی به عزاداران حسینی به مناسبت ماه محرم ارائه و تاکید کرد: آمیختن خرافات و کارهاى موهن مانند قمه‌زنى و امثال آن از این بهانه هاست که دشمن را شاد مى‌کند و از آن بهره‌بردارى مى‌کند. باید همه عزیزان به هوش باشند.

 
به گزارش خبرگزاری رسا، حضرت آیت الله ناصر مکارم شیرازی از مراجع تقلید در پیامی به مناسبت ماه محرم تاکید کرد: قیام و شهادت امام حسین علیه السلام و اسارت اهل بیت؛ پیام‌هایى براى زندگى امروز ما دارد که بیش از همه نسل جوان نیاز به شنیدنش دارند و باید توسط خطباى عزیز و اشعار حماسى مداحان حسینى تبیین و تشریح شود.
 
 متن پیام این مرجع تقلید به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم
 
 ماه محرم ماه آگاهى و بیدارى، ماه عشق و جانبازى، ماه عظمت و سربلندى بار دیگر فرا رسید و شهادت‌نامه سالار شهیدان و یاران فداکارش قرائتى جدید به صورت گفتارى و رفتارى مى‌طلبد.
 
خیل عزاداران حسینى همه جا با عشق و علاقه خود را به صورت خودجوش براى اداى حق مراسم سوگوارى آماده مى‌کند.
 
البته براى بهره‌گیرى کامل از این مراسم پرشکوه که هر سال گسترده‌تر مى‌شود رعایت نکاتى لازم است :
1. حرکت امام(علیه السلام) و یارانش از مدینه تا کربلا و لحظه شهادت و حرکت تاریخى خیل اسیران از کربلا به کوفه و از آن‌جا به شام و سپس به مدینه همه پیام‌هایى براى زندگى امروز ما دارد و بیش از همه نسل جوان نیاز به شنیدنش دارند که باید توسط خطباى عزیز و اشعار حماسى مداحان حسینى تبیین و تشریح شود.
2. دشمنان متعصب و لجوج و کوتاه‌فکر از این مراسم که باعث اعتلاى اسلام و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است سخت خشمگین و عصبانى هستند و از مشاهده شکوه و عظمت آن خون مى‌خورند. باید با کمال شهامت در برابر آنها ایستاد و مراسم را سال به سال باشکوه بیشترى برگزار کرد ولى در عین حال باید مراقب بود بهانه‌اى به دست آنها داده نشود.
 
3. آمیختن خرافات و کارهاى موهن مانند قمه‌زنى و امثال آن از این بهانه هاست که دشمن را شاد مى‌کند و از آن بهره‌بردارى مى‌کند. باید همه عزیزان به هوش باشند.
 
4. قطع یا کم کردن شدید بودجه‌هاى مربوط به ارسال مبلغان دینى به نقاط دور و نزدیک در داخل و خارج و مخصوصاً مناطق محروم امسال آسیب مهمى به مسأله تبلیغ اسلام در ماه محرم مى‌رساند، بارها گفته‌ایم هیچ یک از برنامه‌هاى دینى مطلقا نه به بودجه این دولت و نه به هیچ دولت دیگرى نباید وابسته باشد که مایه بدبختى است، بلکه باید بر دوش کمک‌هاى همیشگى و جوشان مردمى باشد، بنابراین لازم است امسال عاشقان حسینى از تشریفات اضافى مجالس بکاهند و به جاى آن در ارسال مبلغ به مناطق مختلف توسط مراکز اعزام مبلغ حوزه علمیه کوشش کنند.
 
ما به سهم خود در پر کردن این خلأ کوشش مى‌کنیم ولى نیازها بسیار فراتر از آن است.
 
5. عزاداران عزیز در حفظ مراسم و سبک‌هاى سنتى کوشا باشند، حضور جوانان و نوجوانان را به این مراسم گرامى دارند و آنها را تشویق کنند و اهداف قیام تاریخى عاشورا را براى آنها روشن سازند.
 
6. باید تمام برنامه‌ها در مسیر حفظ اسلام و نظام شکوهمند اسلامى صورت گیرد و در برابر توطئه‌هاى دشمن مخصوصآ در این شرایط کاملا هوشیار باشیم و از ورود مسائل سیاسى جناحى مخصوصآ سوء استفاده‌هاى انتخاباتى جلوگیرى کنیم.
 
7. عزاداران عزیز به نماز اهمیت فراوان دهند و هنگام برپا شدن نماز جماعت مراسم را موقتآ متوقف نمایند و بعد از نماز ادامه دهند زیرا نماز ستون خیمه دین است.
 
8. رعایت نظم کامل در برنامه‌ها، عدم اهانت به مقدسات دیگران، ملاحظه حال همسایگان مساجد و حسینیه‌ها، جلوگیرى از اسراف و تبذیر مواد غذایى و رساندن آن به نیازمندان و خوددارى از قربانى کردن حیوانات در معابر عمومى که سبب آلوده شدن خیابان‌ها و مساجد و تکایا مى‌شود، دلیل بر بیدارى ملت ما خواهد بود، از خداوند اجر و پاداش همگى و حل مشکلات عموم مسلمین و عظمت و اعتلاى اسلام و دفع شرّ اشرار و دشمنان را مسألت داریم



بازدید : 347
نویسنده : محمدرضا آذری
یک مستحب و هزار واجب!

معلوم مى شود نماز شب مستحبى است نظیر روضه خوانى، که وقتى در زمان رضاخان منع کردند، یکى از اصحاب و اطرافیان حاج شیخ عبدالکریم حایرى (رحمةالله) به ایشان عرض کرد: چیزى نیست ، روضه خوانى یک عمل مستحب است که پهلوى آن را منع کرده است. حاج شیخ (رحمةالله) فرمود: بله مستحبى که هزار واجب در آن است.

خدا مى داند که چه قدر احکام واجب و چه چیزهایى از حالات ، سیره و کلمات سیدالشهدا و سایر معصومین (علیهم السلام) که در مقدمه روضه نقل مى شود، سبب تقویت دین و موجب افزایش ایمان مردم است !

 افضل مستحبات

حجت الاسلام سید محمد باقر شفتى (رحمةالله) به نماز شب بسیار معتقد بود و بیش از سایر مستحبات به آن اهمیت مى داد، به خلاف مرحوم سید بحرالعلوم که صبر مى کرد تا هوا مقدارى روشن شود و آن گاه نماز صبح را مى خواند. حجت الاسلام سید محمد باقر شفتى (رحمةالله) در اصفهان درست اول فجر نماز صبح را به جماعت اقامه مى نمود با این که اگر نماز جماعت را به تأخیر مى انداخت، افراد بیشترى حاضر مى شدند؛ ولى ایشان دستور مى داد دو عادل بالاى مناره بروند و پس از مشاهده طلوع فجر، بلافاصله اذان صبح بگویند. به ایشان گفتند: چرا مقدارى صبر نمى کنید تا جمعیت زیادى براى درک فیض جماعت حاضر شوند؟ در جواب فرمودند: در میان مستحبات افضل از نماز شب سراغ ندارم . لذا ایشان براى این که مردم نماز شب را به جا آورند، این چنین چاره اندیشى نموده بود که به دو نفر شخص عادل دستور داده بود تا به طور دقیق وقت فجر تعیین شود و کسانى که در نماز جماعت حاضر مى شوند، پیش از فجر بیدار شوند و نماز شب بخوانند بدین ترتیب، قطعا کسانى که در نماز جماعت ایشان شرکت مى کردند، نماز شب را هم مى خواندند و با این کار مردم را به نماز شب وادار مى کرد.

بنده خیال مى کنم فضیلت بکا بر سیدالشهدا بالاتر از نماز شب باشد؛ زیرا نماز شب عمل قلبى صرف نیست بلکه کالقلبى است، ولى حزن و اندوه و بکا عمل قلبى است به حدى که بکا و دمعه از علایم قبولى نماز وتر است.

 عملکرد علماى سابق

وسایل زندگى علماى سابق از ما کمتر بود، ولى حرکتشان براى تبلیغ و دعوت و هدایت مردم بیشتر و سریع تر و نتیجه کارشان از ما زیادتر بود. ما در این زمان با هواپیما، اتوبوس و... به تبلیغ و دعوت و منبر مى رویم ولى چه قدر در مردم اثر مى گذاریم و چه قدر اصلاح مى کنیم؟

آن ها وقت زیادتر در مسیر راه صرف مى کردند، اما مردم زمانشان چه قدر رو به راه تر از زمان ما بودند! علماى سابق از مال و ثروت و لوازم خانگى به مختصر و کم قانع بودند، ولى پرکارتر و پر برکت تر بودند، اما مصرف زندگى ما زیاد، ولى کار و نتیجه کارمان کم است!



بازدید : 347
نویسنده : محمدرضا آذری
 آیت الله عبدالله جوادی آملی روز یکشنبه در دومین نشست خطبای نخبه و برتر کشور که در بنیاد بین‌المللی علوم وحیانی اسراء قم برگزار شد، عالمان دین را وارثان انبیا‌(ع) دانسته و اظهار داشت: تفاوت ما با مرحوم سید علی قاضی‌ها در بندگی است؛ زندگی ما زندگی و بندگی ما بندگی است، اما آنان زندگی‌ شان در بندگی فرو رفته است.

وی ادامه داد: امیرالمومنین‌(ع) در خطبه اول نهج‌البلاغه مسئولیت اصلی انبیا‌(ع) را عقلانی کردن جامعه بیان کرده‌اند؛ بنابراین اگر خطبا، وعاظ و مدرسان بخواهند از انبیا‌(ع) ارث ببرند، باید جامعه را به سمت عقلانیت سوق دهند.

جامعه عقلانی به دنبال مسائل انحرافی نمی رود

این مرجع تقلید با بیان اینکه جامعه عقلانی به دنبال وهم و خیال و مسائل انحرافی نمی رود ادامه داد: جامعه عقلانی با ماهواره و امثال آن منحرف نمی‌شود.

مفسر برجسته قرآن کریم ادامه داد: باید بدانیم که خداوند فرمود "موحدانه زندگی کنید، شما عائله‌ من هستید"؛ بنابراین تمام موجودات از جمله مار و عقرب عائله خداوند هستند، ما که کمتر از مار و عقرب نیستیم.

برخی بندگی‌شان از زندگی‌ جداست

آیت‌الله جوادی‌آملی با اشاره به این که عده ای سیاستشان از دیانتشان جداست، ابراز داشت: برخی بندگی‌شان از زندگی‌ جداست؛ دیوانگی است که انسان بگوید "فلان کس مشکل من را حل کرد و یا اول خدا دوم فلان شخص"، این توحید نیست؛ چون حل مشکلش را از همان شخص می‌داند.

مرجع تقلید شیعیان در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه بر اساس برخی روایات هر جا سختی و دشواری باشد، 2 برابر آن آسانی وجود دارد، گفت: در اوایل انقلاب، بودجه کشور با نفت بشکه ای 24 دلار بسته شد که آن هم به سه قسمت هزینه‌های جنگ، جاری و عمرانی تقسیم می شد، در همان زمان استعمار پیر به میدان آمد و نفت را به بشکه ای هشت دلار رساند، اما با این وجود کشور اداره شد.

متاسفانه بسیاری اسلامی حرف می‌زنند، اما قارونی فکر می کنند

وی با بیان این که خدایی که کمک کرد تا کشور با هشت دلار اداره شود، امروز هم همان خدا وجود دارد، اظهار داشت: خیال نکنیم به نفت وابسته ایم؛ متاسفانه بسیاری از ما اسلامی حرف می‌زنیم، اما قارونی فکر می‌کنیم!

آیت الله جوادی آملی با تاکید بر این که حسین ‌بن علی‌‌(ع) ایران اسلامی را حفظ کرده است، یادآور شد: در دوران هشت سال دفاع مقدس، چه در خاکریز اول و دوم و چه در عملیات‌ها خبری از مرز پرگهر نبود و در عملیات‌ها جز نام حسین‌بن‌علی‌(ع)، از چیز دیگری خبری نبود.

وی ادامه داد: در جنگ جهانی اول مرز پرگهر بود که هر چه گفتند، گفتیم "چشم"؛ در کودتای 28 مرداد در عرض چهار ساعت "مرگ بر شاه" به "جاوید شاه" تبدیل شد، اما وقتی نام امام حسین‌(ع) به میان آمد، 16 شهریور "مرگ برشاه"  و 17 شهریور خون‌های شهدا ریخته شد و در نهایت ریشه ظلم کنده شد.

به گزارش مرکز خبر حوزه، آیت‌الله جوادی‌آملی یادآور شد: مبلغان بدانند که تبلیغ آنان محور احتجاج فرشته‌ها است و این کم افتخاری نیست.



تعداد صفحات : 19